سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، کریم است و کَرَم را دوست می دارد، خوهای والا را دوست می دارد و خوهای پست را ناخوش می دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :0
کل بازدید :39250
تعداد کل یاداشته ها : 27
103/9/28
5:50 ص

  

 5پرنده یک پرواز

پرواز

  

پنج پرنده یک پرواز :

هفتم مهر ماه 1360 بود . ساعت هفت و پنجاه و نه دقیقه ی بعد از ظهر آسمان آرام و زمین در سکوت بود، ناگاه صدای انفجار مهیبی در هوا بلند شد حوالی کهریزگ بود هفده مایلی فرودگاه مهرآبادتهران، روستائیان شتاب زده به سوی محل حادثه شتافتند، آتش از دور در میان سیاهی زبانه کشید .

نزدیک تر با تنه ی هواپیمایی رو به رو شدند که چند لحظه بیشتر از سقوطش نگذشته بود اهالی مات و مبهوت بودند . چیزی نگذشت که امداد گران و مأموران اورژانس، آتش نشانی و همه و همه به کمک حادثه دیدگان شتافتند؛ گروه های متعدد در سطح وسیعی به جست و جو پرداختند؛ نیمی از تنه ی هواپیما در میانشعله های آتش می سوخت در حالی که نیمی دیگر کاملاً سوخته بود .

کمتر از 24 ساعت از پایان موفقیت آمیز عملیات ثامن الائمه می گذشت؛ هنوز شیرینی شکت حصرآبادان و رهایی مردم مظلوم از دست اشغالگران رژیم بعث عراق در دهان ها بود و مگر جز این بود که شیرینی همین خبر آنان را به سمت تهران کشانده بود که شادی امام از شنیدن این خبر را با چشم ها ی خود ببینند .

شاید هیچ کس گمان نمی کرد کلام قاطع امام درباره ی شکست حصر آبادان به واقعیت تبدیل شود اما زمانی که از اوضاع منطقه برایش گفتند و این که روزانه تلفات سنگینی می دهند و امیدی حتی به نگاه داشتن آبادان نیست، چه برسد به شکست محاصره، از امام تنها یک جمله شنیدند و همان جمله انقلابی در آن به پا کرد . انقلابی که توانست دو ارگان سپاه و ارتش را که یکی نو پا و برانگیخته و دیگری سازمان یافته و متخصص در کنار هم دوشادوش هم برای مبارزه نگه دارد و آن جمله چیزی نبودجز این که حصر آبادان باید شکسته شود و شکسته شد.