کشته ی عریان
دوش یاران خبرسوختنش آوردند
صبح خاکسترخونین تنش آوردند
یارب این کشته ی عریان کدامین عرصه است؟
که زبازارتجرّدکفنش آوردند
این گلی بودکه ازخلوت خوشبوی بهار
بهرپرپرشدن اندرچمنش آوردند
لحظه ی سرخ اجابت زشفاخانه ی وصل
مرهم تازه ی داغ کهنش آوردند
آن که چون سروسهی بدرقه شدباگل اشک
اینک ازمعرکه چون نسترنش آوردند
(زکریِّااخلاقی)