سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش بیش از آن است که به شمار در آید، پس از هر چیز نیکوترینش را برگیر . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :14
بازدید دیروز :1
کل بازدید :38408
تعداد کل یاداشته ها : 27
103/2/25
5:36 ص

 

 

شهید مجتبی علمدار

 

 

 

 

 

شهید علمدار 

 

 

زندگی نامه :

تولد: 11دی ماه 1345

مجروحیت شیمیایی:11 دی ماه1364

ازدواج با سیده فاطمه موسوی:1370

تولد دخترش زهرا : 8دی 1371

شهادت: 11 دی ماه1375

--------------------------------------------

سال 1362 هفده ساله بود که به عضویت بسیج در آمد .از داوطلبهای بسیجی بود که به اهواز وهفت تپه وکردستان و... عازم شد ومردانه جنگید چند باری هم در جبهه مجروح شد ،ولی بیشتراوقات بدون مراجعه به پزشک زخم هایش را در مان می کرد تا سرانجام در ئی ماه 1364، در عملیات والفجرشیمیایی شد؛اما خودشرا از درمان معاف کرد .

 

  

 

شهید علمدار

 

خصلت های پاک شهید :

سربه زیر بود، متواضع وخالص ،با رفقا برای جوانان بی کار کار پیدا می کرد ند . دوست داشت عرق شرم بر پیشانی هیچ جوانی ننشیند . می گفت: جوان باید پول توی جیبش داشته باشد تا جلوی دوستانش خجالت نکشد.

سرزدن به خانواده های کم بضاعت جزء برنامه های ثابت هفتگی اش بود . با این که روز در تلاش بود نماز شبش ترک نمی شد .عاشق زیارت عاشورا بود . نزدیکش که می شدی ذکر «یا زهرا» از لبش می شنیدی که یکریز بود ودم به دم . نفس گرمی داشت ومداح اهل بیت (ع) وآنانی بود که به خاطر اهل بیت در خون سرخشان غوطه ور بودند . بعاز جنگ ، دلش به یاد رفقا ی شهیدش می گرفت مراسم راه می انداخت ومیخواند ، اغلب هم شعر های خودش را می خواند. 

شهید علمدار

خاطرات شهید:

انگشترداشت که یکی از دوستانش وقت شهادت ، در انگشت او کرده بود و به همین خاطر خیلی برایش ارزش داشت . یک بار وقتی آمد خانه ، دیدم ناراحت ونگران است .علت را که جویا شدم فهمیدم انگشتر راروی سکوی حمام آبادان جا گذاشته . خیلی پکر بود . باهم زیارت عاشوراودعای توسل خواندیو که انگشتر گم نشود ویکی آن را پیداکند وبرای مجتبی نگه دارد . شب خوابیدیم وصبح بیدار شدیم در کمال ناباوری دیدیم انگستر روی مفاتیح الجنان است .

شهید علمدار

دستمال سبز :

 علمدار یک دستمال سبز داشت برای مراسم مداحی وگرفتن اشک از چشم خودش که به اشک چشم خیلی از دوستانش هم بود . وصیت کرده بود قبل از این که جنازه را در قبر بگذارند ، یک نفر داخل قبر شود و مصیبة حضرت زهرا (س)وامام حسین (ع) را در قبر بخواند وهنگام دفن هم دستمال سبز را روی صورتش بگذارد . می گفت از شب اول قبر می ترسم ودلم می خواهد اجداد پاکم به دادم برسند

شهید علمدار

 

 

 

شهادت:

یازدهم دی ماه 75، درگلزار شهدای ساری ، جمعیت مشایعت کننده ی مجتبی تا بهشت یک صدا فریاد می زدند :

                           یامهدی (عج)، (یا زهرا )

 

 آن روز غم عجیبی پیچیده بود در سینه ی زهرا علمدار ،که می دید بابای او ، یعنی مجتبی علمدار ،در روز تولدش ؛ تولد واقعی اش را در آسمان ها جشن می گیرند.

 

 

 

 

 

 

 


89/12/29::: 6:26 ع
نظر()